در اولین سال ورود به دانشگاه، پس از انتقال به خوابگاه کالج پائولا 6 کیلو وزن اضافه کرد. برای اولین بار در زندگیش باید تمام آنچه می خورد یا می نوشید را کنترل کند. در غذاخوری کالج غذاها 3 بار در روز سرو می شود و وجود بوفه باعث می شود که او تا سیر شدن کامل بخورد. معمولاً برای دور هم بودن مهمانی هایی وجود داشت که  از نظر پائولا برای یافتن دوستان جدید فرصت مناسبی بود.

هر چه زندگی دانشگاهی او جلو می رفت، پائولا می فهمید که اشتیاق خود را برای بازی در لیگ نت بال منطقه و حتی پیوستن به تیم ملی به عنوان یک فرد موثر در مرکز تیم، از دست می دهد. این به این معنی نبود که او فاقد استعداد (مهارت) است. مربی تیم نت بال دبیرستان او را در حد یک بازیکن سطح ناحیه ارزیابی کرده بود. ولی تحرک مورد نیاز برای در مرکز بودن با تجمع چربی بدن خراب شده بود و در 19 سالگی روند بلوغ پاپولا کامل شده و رشد یکنواخت شروع شده بود. پائولا سه بار در هفته با تیمش تمرین می کرد و بقیه روزهای هفته 30 دقیقه پیوسته تمرین می کرد. (squeezed) آخر هفته های او با کار یکشنبه، مطالعه و همراهی با دوستان و هم کلاسی ها پر (شلوغ) شده بود، وزن اضافه کردن او منصفانه به نظر نمی رسید خصوصاً وقتی خودش را با همسالان کم فعالیت خود مقایسه می کرد. یکی از همکلاسی هایش بطور خاصی حسادت او را برانگیخته بود. او هر چیز می خواست می خورد، اغلب پس از خوردن یک شام سنگین بیرون دیروقت به خانه باز می گشت و حتی یک گرم چربی اضافه نداشت. وقتی پائولا متوجه شد که باید مراقب تحلیل رفتن خودش در روند نت بال باشد، او رژیم کاهش وزن را شروع کرد. دو نفر از دوستانش ترس از کربوهیدراتها داشتند و رژیم پر پروتئین را به او پیشنهاد کردند. غلات از برنامه صبحانه حذف شد، سالاد تن غذای پیشنهادی برای ناهار بود و کربوهیدرات ها در شام منع شده بود و در بشقاب او برنج، پاستا و سیب زمینی وجود نداشت. پائولا متوجه شد رژیم جدید کم کربوهیدرات او بطور شگفت انگیزی در کاهش وزن او موثر است، اما اگر یک رژیم شکنی کوچک می کرد وزن او سریع بر می گشت. او می توانست 2 کیلو وزن در هفته از دست بدهد اما ملاقات او با خانواده در آخر هفته (کیک شکلات و risotto معروف مادر) باعث می شود در صبح دوشنبه او به وزن اولیه باز گردد. مهم این بود که با وجود کاهش وزن، او فهمید که ممکن نیست این برنامه را ثابت ادامه دهد. مربی با سابقه او تلاش وی را برای کنترل وزنش می دید، اما وقتی متوجه کاهش توانایی او در تمرینات شد، از جا پرید(از کوره در رفت). او اصرار کرد پائلا یک برنامه سالمتر و طولانی مدت تر را برای رسیدن به کنترل وزن بکار گیرد و پیشنهاد کرد با یک متخصص تغذیه ورزشکاران که خود قبلاً بازیکن برجسته نت بال بوده، تماس بگیرد.

گرفتاری پائولا برای متخصص تغذیه بسیار آشنا بود و او را مطمئن ساخت که او تنها ورزشکاری نیست که نیاز دارد بین آرزوهای ورزشی با زندگی اجتماعی اش تعادل برقرار کند. مشاور گفت: هر چند نیاز به انرژی در پائولا ممکن است کمتر از دیگران باشد ولی دلیلی وجود ندارد پائولا خودش را با سایر دختران مقایسه کند، این شاید مشکل را حل نکند، اما به جای آن، پائولا باید به شرایط خودش با دقت توجه کند و راه های افزایش مصرف انرژی و کاهش انرژی دریافتی از غذای مصرفی را پیدا کند.

هرچند پائولا تصدیق کرد اگر او بتواند تمرینات رسمی را در آخر هفته ها هم انجام دهد ایده آل است ، اما کارهای دانشگاه، کار نیمه وقت مانع آن می شود. این به این معنی بود که حل مشکل اضافه وزن اخیر پائولا با تغییر در برنامه غذایی او امکان پذیر است. پائولا الگوی غذایی معمول خود را برای مشاور توضیح داد و تلاش های اخیر خود را برای کاهش وزن با جزئیات شرح داد.

ابتدا مشاور برخی از راه های کنترل دریافت الکل در مناسبتهای اجتماعی را به پائولا پیشنهاد کرد. پائولا مشتاق بود یاد بگیرد شرکت در برنامه های شبانه شهر چقدر از انرژی روزانه او را تأمین می کند. این      نمی توانست درست باشد (می توانست؟) که یک بطری ml375 از مخلوط شراب و نوشیدنی سبک انرژی مشابه انرژی یک شکلات بار استاندارد دارد.

 پائولا معولاً یکبار یک شکلات بار می خورد ولی وقتی با دوستانش بیرون می رفت برای او سخت نبود که 5 یا 6 Vodka Cruiser or other alcopop concoctions  را بنوشد.

حالا او تصمیم گرفت که بیشتر به دریافت الکل دقت کند و بین دریافت نوشیدنی های الکلی در رژیم و کولا یا سودا تناسب را رعایت کند تا دریافت انرژی کل به نصف برسد.

در برخی از شبها او تصمیم گرفت که خودش گرداننده باشد و نوشیدنی های غیر الکلی- کم انرژی را برای همه شبها انتخاب کرد.کیف او، هزینه های انرژی او و دوستانش همه تلاش او را تحسین می کردند.

دوم، پائولا در مورد اهمیت کنترل سهم آموخت. این مفهوم باعث شد او به دو دلیل از برنامه غذایی کالج خارج شود: 1- به خاطر سبک سرویس دهی رستورانی و دیگر به خاطر اعتقادش در مورد مصرف غذاهای کربوهیدراتی، تا زمانیکه او بتواند همان قدر که می خواهد بخورد. پائولا و مشاور با هم برنامه غذایی را با تعیین اندازه مناسب در غذاهای مختلف تمرین کردند ، اینکار با استفاده از ابزار مناسب انجام می شد: از جمله سنجیدن مقدار براساس حجم (مانند لیوان، قاشق غذاخوری) یا براساس تجسم (مانند اندازه دسته ای از کارت ها، یا توپ تنیس یا کف دست خودش). متخصصین تغذیه ورزشکاران به پائولا یادآوری کرد که غذاهای کربوهیدراتی مهمترین سوخت را برای ورزش فراهم می کنند و نباید او به آنها بی توجه باشد. او پائولا را تشویق کرد که دریافت روزانه کربوهیدرات را با میزان نیازش در فعالیتهای روزانه و تمرینات، دنبال کند. پائولا این پیام را فهمید که دریافت کربوهیدرات در طول روزهای تمرین سنگینی برای عملکرد ورزش و دستیابی به ریکاوری تعیین کننده است. این به معنی دریافت یک رژیم پر کربوهیدرات نبود. (پائولا با توجه به افکار جدیدش کمی نگران بود) بلکه به معنی هماهنگ کردن دریافت انرژی با میزان مصرف انرژی بود.

پائولا یاد گرفته بود چگونه دریافت کربوهیدرات را با افزودن برخی از غذاها یا نوشیدنی ها در طول دوره های تمرین متعادل کند برای مثال: یک بسته ماست طعم دار قبل از جلسه وزن کشی در صبح زود یا یک بسته از مخلوط میوه های خشک و مغزها قبل از تمرین عصر. اینها به تأمین نیازهای خاص در طول تمرین کمک می نمود و نیاز به انرژی بیشتر را در روزهایی که نیاز بالاتر بود، به خوبی تأمین می کرد. برنامه خوب عمل کرد. پائولا توجه کرد که تقریباً به صورت فوری او توانست یک جهش در تمرینات داشته باشد با نیروی بیشتری که در طول فعالیتهای سخت مورد استفاده قرار می داد.

در طول 8 هفته او وزن اضافی خود را کاهش داد و مشاور mm20 کاهش در اندازه چربی زیر پوستی را گزارش کرد. پائولا هنوز قادر به انجام فعالیت های اجتماعی بود. در حقیقت بسیاری از دوستان او مشتاق موفقیت او در نت بال بود و تصمیم گرفتند به تماشای مسابقه او بروند.